امروز آخرین روز اعتکاف استاعتکاف.امسال برای بودن یک مریضی ناشناخته کرونا اعتکاف نداشته ایمشاید اگر کرونا هم نبود من دل م به رفتن نبودخداهه دیشب یک غم بزرگی توی دلم نشستیک غمی از جنس خودت.دردی که نمی بینی اما جای توی دلت خیلی درد می کندخداهه نمی دانم شاید این اخرین باری است که برای تو می نویسم شاید فردای نباشد برای منخداهه من از تو چیز های کوچکی خاسته ام.خیلی کوچکنوازشمهربانی.لبخندصلح.عشقگفته بودم دنیایم را رنگی رنگی کنبا چند شاخه گلنخواسته بودم که دنیایم را پر زرق و برق کنی.گفته بودم لطفا دنیایم را با مداد رنگی کوچک 6 رنگی هم که شده رنگی کن.آرامم کن.من هیچ وقت لمست نکرده امهیچ وقت نه انتظارت را کشیده ام نه تو منتظرم بودی که باهم یک پارک برویموسط درد هایم زنگ نزدی که بیا باهم برویم قدم بزنیمحتی دیشب که داشتم از درد مچاله می شدم بالش م خیس از اشک های م بود .اشک هایم را پاک نکردی.هیچ وقت بلوز شیری رنگ طوریم را که تن نکرده ام با آن دامن کوتاه صورتی نگفته ای چقد قشنگ شده ای.خداهه تو خیلی دور شدی.من خیلی دور شدمپیراهن چار خانه ی آبی ت را دیگر نمی پوشی که من گم شوم توی یکی از خانه های آنآغوشت را برای کدام بنده ی بهتر از من باز کرده ای؟چه کسی شب ها سر می گذارد روی جناق  سینه ات و تو توی گوشش لالایی می گوی؟همه دارند دعا می کنندهمه دارند از مهربانی و بخشش تو می گویند و منمن سکوت شده اممن دیگر تو را نه می بینم نه حس می کنم و نه می شنوم.تو خداییخدایی از جنس لطیفاز جنس مهرورزی.از جنس همیشگیخداهه بیا و قلب من را اینبار نشکنبیا و بغل م کن.بیا یکبار مثل آن روزی که کشیدی سمت خودت و پیشانی ام را بوسیدی ببوس.نگذار توی انتخاب راه های زندگی ام بیراه برومصدایت می کنم مثل یوسف از اعماق چاه که رهایش کردن که تنها ماندصدایت می کنم مثل آن لحظه ی یوسف که مستاصل شده بود از درهای بسته وبه آغوشت پناه بردصدایت می کنم مثل خواندن ایوب با دل سوخته و غمگین و تنهاصدایت می کنم و من را رها نکن.بغلم کن.دوست م داشته باشدوستم داشته باشدوستم داشته باش


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Villa-shomal Danielle سایت amp Damaris فروشگاه فایل های دانشجویی ممکو عکس پروفایل David